گریزِ ناگزیرِ سوئد از اقتصاد سوسیالیستی

به گزارش مجله سرگرمی، خبرنگاران؛ از 1850 تا 1950 میانگین درآمد یک سوئدی بیش از هشت برابر رشد کرد. در همین زمان جمعیت هم قریب به دو برابر شد. مرگ ومیر نوزادان از 15 درصد به 2 درصد کاهش و میانگین طول عمر 28 سال افزایش یافت. یک مملکت فقیر رعیت نشین به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد.

گریزِ ناگزیرِ سوئد از اقتصاد سوسیالیستی

به گزارش خبرنگاران؛ محمد ماشین چیان اقتصاددان در سرمقاله امروز جهانی اقتصاد نوشت:

در این مطلب قصد دارم راجع به یک کشور بسیار فقیر بنویسم، با مردمانی گرسنه، که نرخ مرگ ومیر نوزادانش سه برابر متوسط کشورهای توسعه یافته بود؛ سوئد. در دهه های شروعین قرن بیستم، یک خانواده متوسط شهری در سوئد پنج فرزند داشت و هر هفت نفر در یک اتاق زندگی می کردند. ظرف یکصدسال همه چیز عوض شد. یکی از سریع ترین پیشرفت هایی که بشر تا به حال شاهد بوده است.

بیشتر بخوانید: افسون زدایی از بهشت سوسیالیست ها

از 1850 تا 1950 میانگین درآمد یک سوئدی بیش از هشت برابر رشد کرد. در همین زمان جمعیت هم قریب به دو برابر شد. مرگ ومیر نوزادان از 15 درصد به 2 درصد کاهش و میانگین طول عمر 28 سال افزایش یافت. یک مملکت فقیر رعیت نشین به یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل شد. این تصور میان خیال بافان جهان وجود دارد که رفاه سوئد حاصل سوسیالیسم است که با اخذ مالیات و بازتوزیع ثروت توانسته مدینه فاضله موردنظر مارکس و دوستان را بالاخره برپا کند و در عین حال صنعت و فراوری را نیز پویا و قدرتمند نگه دارد. این خیال بافی ها را معمولا بدون خجالت کشیدن و با صدای بلند بیان می نمایند. بارها در گفت وگوها و مناظره ها، رقیب یا حضار مغالطه سوئد را تکرار نموده اند. خیلی اوقات پس از اینکه آمار و شرحات را می شنوند تعجب می نمایند که چگونه صدر تا ذیل ساختمان فکری شان شالوده بر مشتی دروغ بی پایه است. چنان که در ادامه شرح خواهم داد، داستان چیز دیگری است اما دو مساله باعث شده مغالطه سوئد میان شبه روشنفکران ایرانی شیوع پیدا کند؛ اول، خاطرات عمه خانم ها و پسرخاله های مهاجر است که ظرف سی چهل سال گذشته به سوئد رفته و در ملاقات های خانوادگی دریافت شخصی شان را به عنوان فکت با نعناع داغ اضافه برای این بزرگواران بی خبر بازگو نموده اند. دوم، آسمان و ریسمان یکی دو سلبریتی آمریکایی است که یکی در قامت نامزد ریاست جمهوری آمریکا سوزنش روی مغلطه سوئد گیر نموده بود. به قول مرحوم ابوالقاسم حالت، دیوار حاشا بلند است. ادعاهای فرد مزبور بارها با مستندات فراوان رد شده و حتی مقامات رسمی کشورهای اسکاندیناوی به آن پاسخ داده اند اما کسی جوابیه و تکذیبیه را نمی خواند. در عوض همه به ادعای بزرگ و نسخه ساده برای خوشبختی توجه می نمایند. در 1950، وقتی سوئد یکی از پیروز ترین کشورهای جهان بود، نه تنها پایین ترین نرخ مالیات در میان همه کشورهای اروپایی (و آمریکا) را داشت بلکه بخش عمومی سوئد کوچک ترین بخش عمومی تمام اروپا بود. افزایش مالیات و سیاست های بازتوزیعی پس از این دوره شروع شد. گونار و آلوا میردال پدر و مادر فکری دولت رفاه سوئدی بودند. آنها در اوایل قرن بیستم به این باور رسیدند که سوئد بستر ایده آل دولت رفاه ز گهواره تا گور است. جمعیت سوئد همگن و کم بود. سطح اعتماد میان جامعه و نسبت به حکومت بالا بود. در مقایسه با دیگر جاهای اروپا دوران فئودالی را تجربه ننموده بود و حکومت مسئله ای با مشارکت مردمی نداشت و کشاورزان زمین دار، مقامات را به چشم بخشی از مردم و جامعه خود می دیدند تا زورگیر و دشمن. همچنین دستگاه اداری وسیع و طویل نبود و کارآمد و به نسبت خوبی عاری از فساد شناخته می شد. ارزش های اخلاقی پروتستانی و فشار اجتماعی از طرف خانواده، دوستان و همسایگان به پیروی از این نظام ارزشی به آن معنی بود که مردم سخت کار می کردند. میردال ها نتیجه گرفتند که اگر دولت رفاه در سوئد جواب ندهد در هیچ جای دیگر جهان هم کارگر نخواهد افتاد. تا 10 سال پس از این نتیجه گیری هزینه های عمومی در سوئد حدود 10 درصد فراوری ناخالص داخلی کشور بود.

حزب سوسیال دموکرات در سال 1932 به قدرت رسید اما به زودی دریافت که حزبی با محور نزاع طبقاتی نمی تواند در سوئد حکومت کند لذا با ایجاد نظام های تامین اجتماعی به یک حزب طبقه متوسط تبدیل شد و در نتیجه اش بیشترین مستمری بازنشستگی، بیکاری، مرخصی زایمان و مرخصی استعلاجی به کسانی تعلق می گرفت که بالاترین دستمزدها را داشتند. یعنی بیشتر مزایا متناسب با میزان پول پرداختی بود، تا در نتیجه طبقه متوسط ثروتمند نفع خود را در حمایت از نظام ببیند. این یک سیاست اجتماعی کردن طرف مصرف بود: حکومت کنترل ابزار فراوری را به دست نخواهد گرفت، اما در عوض برای تامین رفاه و در قالب مالیات های فروش و درآمد، از کارگران مالیات می گیرد. این به معنای بازارها و رقابت برای بنگاه های مالی بزرگ و دولت رفاهی برای مردم بود. با این همه حتی تا اواخر دهه 1950، هنوز مجموع بار مالیاتی از 19 درصد فراوری ناخالص ملی بالاتر نرفته بود؛ نرخی پایین تر از ایالات متحده و اروپای غربی. سوسیال دموکرات ها مشتاق جلب رضایت صنایع بودند و اجازه نمی دادند برنامه های اجتماعی در پیشرفت اقتصاد اختلال ایجاد کند. تجارت آزاد همیشه حاکم بود. مقرراتی که وضع شد طوری تعدیل شد که منافع صنایع بزرگ تامین شود- برای نمونه، دستمزدها همسان شده بودند، اما هدف آن پایین نگه داشتن دستمزدها برای شرکت های بزرگ بود، درحالی که شرکت های کوچک و کم بازده از میدان کسب و کار بیرون رانده شدند. اثر دو جنگ جهانی را هم نباید ندیده گرفت. درگیر نشدن در دو جنگ جهانی تاثیر مهمی در پیروزیت مالی سوئد (در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی) داشت. باری، در سال 1970 بنا به آمار سازمان همکاری های مالی و توسعه، سوئد چهارمین کشور ثروتمند بر مبنای درآمد سرانه بود. اینجا بود که سوسیال دموکرات ها با گنجینه ای از بنگاه های مالی بزرگ و ذهنی سرشار از ایده های چپ به افراط روی آوردند. مخارج عمومی در فاصله 1960 تا 1980 حدودا دو برابر شد و از 31 درصد به 60 درصد فراوری ناخالص داخلی افزایش یافت.

الگوی سوئدی هم در همین دوره کوتاه مغلوب شد. از سال 1975 تا سال 2000 درحالی که درآمد سرانه در آمریکا 72 درصد و در اروپای غربی 64 درصد افزایش یافت، این رقم در سوئد از 43 درصد بالاتر نرفت. در سال 2000 سوئد به رتبه چهاردهم سازمان همکاری های مالی و توسعه سقوط نموده بود.دستگاه کارآمد اداری سوئد در این دوره تحلیل رفت و کار را به جایی رساند که بنا به پژوهش بانک مرکزی اروپا از 23 کشور توسعه یافته، سوئدی ها اکنون کمترین خدمت (به ازای هر دلار هزینه شده) را دریافت می نمایند. سایر آمار و خدمات نیز نسبت مشابهی دارند. هرچند هنوز خدمات دریافتی و استاندارد زندگی در سوئد بالا است اما متناسب بالاترین نرخ مالیات در جهان نیست. به عنوان نمونه، اگر بخش خصوصی سوئد به کارآمدی بریتانیا بود، هزینه خدمات باید به یک سوم هزینه کنونی کاهش یابد. به عنوان نمونه، بنابر آمار رسمی، پزشکان سوئدی متوسط روزی چهار بیمار را معاینه می نمایند، درحالی که در خود سوئد در سال 1975 روزی 9 بیمار را معاینه می کردند. مطالعات بعدی نشان داد که پزشکان سوئدی 50 تا 80 درصد وقتشان را صرف کارهای اداری می نمایند. در صنعت هم شرایط به همین ترتیب است. مهم ترین شرکت های امروز سوئد پیش از جنگ اول جهانی تاسیس شده اند. تنها یکی از 50 شرکت بزرگ سوئدی پس از سال 1970 تاسیس شده است.

در نهایت این سیاست ها به رکود شدید دهه 90 منجر شد. پس از شکست سوسیالیسم در سوئد مالیات و مقرری های عمومی کاهش یافته و خصوصی سازی گسترده در دستور کار نهاده شد. ثروتمند شدن سوئد نتیجه اقتصاد آزاد بود. سیاست های سوسیالیستی رشد سوئد را متوقف و زندگی را بر مردمانش سخت کرد. تنها با کنار گذاشتن سوسیالیسم بود که سوئد توانست سربلند به قرن بیست و یکم پا بگذارد. میراث سیاست های دولت رفاه سوئد امروز بزرگ ترین مانع بر سر راه پیشرفت و رفاه مردمان سوئد است. پدر و مادر دولت رفاه سوئدی درست می گفتند. اگر دولت رفاه در سوئد جواب ندهد در هیچ جای دیگر جهان نیز جواب نخواهد داد. سوئد درس های زیادی برای ایران دارد؛ دولت رفاه و تصدی گری دولتی و برنامه ریزی متمرکز راه خوبی برای فراوری فقر و توقف چرخ صنعت و افزایش بیکاری و کاهش رشد است. چنان که اینها را می خواهیم کافی است جهت کنونی را ادامه بدهیم.

گروه ساختمانی آبان: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت را از ما بخواهید.

منبع: اقتصادنیوز
انتشار: 31 مرداد 1400 بروزرسانی: 31 مرداد 1400 گردآورنده: kurdeblog.ir شناسه مطلب: 43540

به "گریزِ ناگزیرِ سوئد از اقتصاد سوسیالیستی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "گریزِ ناگزیرِ سوئد از اقتصاد سوسیالیستی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید